اوج جوانی یک جوان

اوج جوانی یک جوان

خدایا هرچه را دوست داشتم از من گرفتی، به هر چه دل بستم، دلم را شکستی، به هر چیز عشق ورزیدم آن را زائل کردی، هر کجا قلبم آرامش یافت تو مضطرب و مشوش کردی، هر وقت دلم به جایی استقرار یافت تو آواره ام کردی، هر زمان به چیزی امیدوار شدم تو امیدم را کور کردی… تا به چیزی دل نبندم، و کسی را به جای تو نپرستم و در جایی استقرار نیابم و به جای تو محبوبی و معشوقی نگیرم و جز تو به کسی دیگر و جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم و فقط تو را بخوانم و تو را بخواهم و تو را پرستش کنم و تو را بجویم…

شهید مصطفی چمران

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۳ آبان ۹۳، ۲۰:۴۹ - بــُگــذار گـمنــامـ بمـــانـَـم
    الهی آمین

شیخ رجبعلــی خیاط:


چشمت به نامحرم می‌افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی!!

اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:


((یـــــا خیر حبیب و محبوب... ))



  • خانه شماره یک:
 نصف شب است، مهدی سرش را بالا می‌آورد و فاطمه سادات را که معصومانه خوابیده تماشا می‌کند،

 از روی میز کنار تخت گوشی موبایلش را در می‌آورد و سرش را در گوشی فرو می‌کند. 

پیامکی می‌نویسند:

 "بیداری خوشکل؟" ادامه مطلب...

دلم که میگیرد یادم می افتد بنویسم......

دلم که میشکند یادم می افتد قلم و کاغذم را بردارم و به گوشه ای بخزم.

به گوشه ای که حس میکنم فقط تو حرفهایم را میشنوی...

میخزم به گوشه ای که غریبه ها نباشند.

فقط تو باشی و من... فقط من باشم و تو...

یک امشب را خودخواهانه میخواهمت...فقط مال من باش...

مالِ خودم...گوشهایت امشب برای من...میخواهم مهمانت باشم..تنها مهمانت...

میزبانم میشوی...؟

ناگزیر از سفرم، بی‌سر و سامان ، چون «باد»

به «گرفتارِ رهایی» نَتَوان گفت آزاد


پی نوشت: نمی دونم چرا ولی چند روزیه گرفتار این بیت شدم...صبح تا شب دارم با خودم زمزمه می کنم...

دل

خیلی راحت می شکند

راحت باش. . .!

***


ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ....
ﺑﻔﺮﻣﺎ ...

ﺑﺸﮑﻨﺶ!!!

اگر گناه می کنم یعنی...

هنوز عاشقت نشده ام...!

آخر...

عاشق که روی حرف معشوقش...

حرف نـــــــمیزند...!


پی نوشت: من این جمله رو درک کردم!

ناگزیر از سفرم، بی‌سر و سامان ، چون «باد»

به «گرفتارِ رهایی» نَتَوان گفت آزاد

 

کوچ تا چند؟! مگر می‌شود از خویش گریخت؟

«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد

 

اینکه «مردم» نشناسد تو را غربت نیست

غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد

 

عاشقی چیست؟به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!

نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد

 

چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته‌ای

اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد

فاضل نظری
پی نوشت: انصافا شعر قشنگ تر از این میشه؟ واقعا که " فاضل" حافظ زمانه است...

تنها یک "امتحان" کافی بود 

تا ثابت کند  هیـــچ نیستم

هیچ. . .

جز یک مشت ادعا. . .


جای "شهید چمران" خالی که یه روسری به همسر لبنانی اش غاده جابر هدیه داد و گفت:

بچه های یتیم خانه دوست دارن شما را با حجاب ببینن...

 

جای "شهید زین الدین" خالی که میگفت:
در زمان غیبت امام زمان به کسی منتظر میگویند که منتظر شهادت باشد...
خانمش میگفت: 
هنوزم که هنوز است صدای کمیل خواندنش را میشنوم..آیا باورتان میشود..؟

جای "شهید دقایقی" خالی که توی وصیت نامه خطاب به همسرش نوشت:
"اگر بهشت نصیبم شد منتظرت میمانم..."
خانمش گفت:
بچه ها را بزرگ کردم ..
و حالا منتظر نوبتم نشسته ام تا او اینقدر پشت درهای باز بهشت انتظارم را نکشد...
البته بد هم نیست..بگذار یک بار هم او مزه انتظار را بچشد..

  

جای "شهید حسن آبشناسان" خالی که همسرش در تشییع جنازه به پسرهایش افشین و امین میگفت:
کف پای بابا را ماچ کنید...پای بابا خیلی خسته است..
 

جای "شهید علمدار" خالی که میگفت:
برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید...

 

++

اللهم ارزقــنا توفیق الشهادة فی سبیلک


+++


قال رسول الله صلی الله علیه وآله: ألا مَن ماتَ عَلی حُبِ آلِ محمّدٍ ماتَ شَهیدا

شهادت یک سبک زندگی است. 
سبک زندگی، 
نه سبک مرگ!!!


پی نوشت: یعنی میشه بگن: همسرش میگفت...

خدایا

هر چه دوست داشتم، از من گرفتی

به هرچه دل بستم، دلم را شکستی

به هر چه عشق ورزیدم، آن را زایل کردی

هر کجا قلبم آرامش یافت، تو مضطرب و مشوشش نمودی

هر وقت که دلم به جایی استقرار یافت، تو آواره ام کردی

هر زمان به چیزی امیدوار شدم، تو امیدم را کور نمودی...

تا به چیزی دل نبندم و کسی را به جای تو نپرستم و در جایی استقرار نیابم

و به جای تو به کسی دیگر، جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم.

و "فقط" تو را بخواهم،

تو را بخوانم،

تو را بجویم

و تو را بپرستم.



 +

آدمی در زندگی ــَش به جایی می رسد

که دل می بُرد از همه ی ِ همان معدود انسان هایی که پناه ِ تنهایی ـَش می شدند  !!


جز تـــو

هر که را دیدم

مرا ندید...